♫♫♫
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که هرچی نداشتمو بهش بدم
میخوام هرکی که نیستمو بهش بگم
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که بهش بگم چجوری محکم بره
بغض نکنه جلوی ...
که فکرش فقط به لـش بازیاشه ، شر میکنه
زن کتک میزنه برا مشتای دیگه داد کمک میزنه
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که قول بده آدمارو باور نکنه
زود دل نده آغوششو راحت نکنه
مثه ابزار نشه برا یه شب نباشه
عشقُ تجربه کنه بنده ی تن نباشه
مثه مادرم نشه سکوت نکنه
از بلندپروازی هاش سقوط نکنه
کاش دنیا بهم یه دختر بده
میخوام بیوه اگه شد نزنن تهمت بهش
میخوام بدونه ، زمین ِ زراعتی نیس
واسه نرای مومن صیغه ی یه ساعتی نیس
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که بهش بگم صداشو جرعت بده
بدونه با موهای اون کسی نسخ نمیشه
اگه نتونه مادر شه مرد طلف نمیشه
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که رحم کنه به زنی که متاهله
میخوام بدون اجازه ی مرد نفس بکشه
میخوام پرنده هارو بدون قفس بکشه
میخوام فرشته نباشه خطا جزئی از زمینه
میخوام زن باشه ، زن بمیره ، زنیت همینه
کاش دنیا بهم یه دختر بده
که بدونه دنیا جای خوبی میشه براش
علیه خشونت زن کسی نمیکنه تلاش
♫♫♫
دنیا تا وقتی اینجا
بشنو صدامو همه حرفامو
تا هست تبعیضا ، چارش
اینه که فریاد بزنی با من
دنیا تا وقتی اینجا
بشنو صدامو همه حرفامو
تا هست تبعیضا ، چارش
اینه که فریاد بزنی با من
دانلود ادامه ی مطلب
مثه همیشه بازم سرت شلوغه
اونم میدونه همه حرفات دروغه
به اونم میگی با همه فرق دارم
میگی خره من تنهات نمیذارم
گفتی بهش که تا تهش باهاشی
میدونه تهش دنیاش میشه متلاشی
لعنت به روزی که تورو دیدم
لعنت به حرفی که از تو شنیدم
لعنت به واژه تلخ رفتن
لعنت به تلخیایی که سلامتیت رفتم
لعنت به هرچی که دیدمو شنیدم
ولی گفتم بذار تو خودم بریزم
لعنت به باور منه لعنتی
که انقدر تورو ساده میدیدم
مست توی چشمم بپیک
پس جلوم دستاشو گرفت
اشک گوشه چشمم داغ شد
رفت میدونست میمیرم بره
حالا بیا ببین چشمامو بستمو
رمقی نی تو تن خستمو
قافیه هامم میده بوی رفتن
خدایا ببخش منو خستم
سلامتی پیکی که تنهام نمیذاره
سلامتی خاطره تو پک آخر سیگاره
سلامتی روزی که میزدی سلامتی من
سلامتی میزنم
آره سلامتی غم
سلامتی میزنم
سلامتی شب که چیزایی که دیدمو نشد از یادم ببرم
با چشام دیدم گفتم این عشق من که نیست
از چی میگم ساقی پیکمو پرتر بریز
بریز بذار نگفته هارو امشب بگم
از چیزایی که خیلی وقته مونده تو دلم
قشنگه نه؟ میشه قشنگتر از این
بیا ساقی تیتراژ پایانی فیلم
منو روشنی سیگار با سیگار قبلم
خاطراتی که میده مرورش زجرم
منو پیکمو این سلامتی گفتنا
اونو عشقشو تختو صدای فنرا
حالا بیا ببین چشمامو بستمو
رمقی نی تو تن خستمو
قافیه هامم میده بوی رفتن
خدایا ببخش منو خستم
امیر علی در 2 فروردین 1359 از ازدواج خانواده های نبویان و
فروتن به دنیا اومد.
.با اینکه متولد ایرانشهره ولی در
شناسنامه متولد آمله.
امیرعلی در کودکی از نوشتن متنفر بوده و از بچگی خیلی
شیطون و شر بوده.تو جوونی کلاس بازیگری می رفته ولی در
کودکی شغل مورد علاقش گزارشگری فوتبال بوده و الان هم
میگه که یه روزی بالاخره گزارشگر فوتبال میشه.
امیر علی نبویان در برخورد با طرفدارانش مهربون و صمیمی اما
جدیه و در برخورد با طرفدارایی که عاشقشن اصلا ذوق نمی
کنه و کاملا جدیه...
میشه گفت بدترین اخلاقش شلخته بودنشه و همین شلخته
بودنش باعث میشه حال اتو زدن لباساشو نداشته باشه. ..به
همین دلیل رادیو 7 روز اخر اسفند 91بهش یه اتو کادو داد.
لیسانس برقشو از دانشگاه صنعتی مازندران گرفته.
امیرعلی غیر از نوشن داستانای خیلی قشنگ متن های ادبی
هم می نویسه.
امیر علی یک برادر داره که خیلی شبیه خودشه ولی خوب از
نظر تیپ که به امیرعلی نمی رسه.خیلی ها فکر میکنن امیر
علی تو قصه های امیرعلی شخصیتی مثل امیرعلی نبویان داره
اما اینطور نیست و تنها وجه شباهت این دو طرز حرف
زدنشونه...
یکی از ویژگی های امیرعلی اینه که خیلی نسبت به سنش جوون می
زنه.این شاید به خاطر جراحی بینیش یا تیپش باشه....
امیر علی تووقت آزادش ترجیح می ده بخوابه.حال و حوصله ی دیدن
فیلم سینمایی تو تلویزیون رو نداره و وسطاش خوابش می بره.
یه مدتی مدرس در کلاس های آمادگی برای کنکور بوده.
اولاش که در رادیو 7 کارش رو شروع کرده پدرش مخالف بوده اما الان
پدرش طرفدار داستاناشه و اونارو ضبط می کنه و با ذوق و شوق به
فامیل ها نشون می ده.
خیلی ها میگن خوب بودن داستاناش به خاطر نحوه ی اجرای عالیشه.
اما خوندن کتاباش هم کم از دیدن داستاناش نداره و همونطور که می
دونید جلد دوم کتابش پرفروش ترین کتاب تالیفی سال شده....
امیرعلی اون قدر طرفدار داره که در نمایشگاه کتاب 91 یعنی سال پیش
اون قدر به هواداراش امضا داده بوده که مچ دستش درد گرفته بوده
امیرعلی اهل بحثه حتی در بحث هایی که تخصصی در آن ها نداره
شرکت می کنه و نظر می ده مخصوصا بحث های ورزشی.
خانواده ی نبویان در قدیم جزو خان های آمل بوده .
امیرعلی در سریال نوشدارو درحال بازی کرده.
امیرعلی در این سریال دو نقش داره یه نقش
جوون امروزی و نقش یه شهید.
انشاش از بچگی عالی بوده.
عادت داره لباس آستین بلند بپوشه که آستیناشو تا آرنج تا میکنه..
فرزند اول خانوادست.
بین شخصیت های برنامه ی کلاه قرمزی از پسر خاله خوشش میاد به خاطر معرفتی که داره.
راهنماییش رو تو مدرسه ی تیزهوشان درس می خونده.
اولش هدفش بازیگری بوده اما داییش اون رو به رادیو 7 آورده
خواننده ی محبوبش استاد شجریانه
پیانو می نوازه
از کامپیوتر بیزاره
امیرعلی برنده ی اولین دوره مسابقه لباهنگ شده
(عکس ها در ادامه ی مطلب)
منبع:
هواداران امیر علی نبویان
خب سلام عزیزان
تو این پست من همه شخصیت های رمان های خانوم پور اصفهانی رو براتون گذاشتم
قرار نبود .توسکا.جدال پرتمنا. روزای بارونی . افسونگر .تقاص
رمان قرار نبود
آرتان
ترسا
تانیا
نیما
آترین
طرلان
مانی
رمان توسکا
آرشاویر
توسکا
طناز
احسان
جدال پر تمنا یا همون سجاده و صلیب
آراد
ویولت
رمان افسونگر
دنیل
افسون
امیر ارشیا
دایان
تقاص یا همان شام مهتاب
داریوش
اینم نقاشی رزا از داریوش
رزا
اینم عکسای رزا تو اینستا تو پیج پیک خانوم پور اصفهانی
بالاخره تموم شد
نظر یادتون نره
داستانش قشنگه حتما بخونید
پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم.
ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم
سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود.
اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به
وضوح حس می کردیم.
می دونستیم بچه دار نمی شیم.
ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست.
اولاش نمی خواستیم بدونیم.
با خودمون می گفتیم.
عشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیه.
بچه می خوایم چی کار؟.
در واقع خودمونو گول می زدیم.
هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم.
تا اینکه یه روز علی نشست رو به رومو گفت.
اگه مشکل از من باشه .
تو چی کار می کنی؟.
فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارم.
خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر تو رو همه چی خط سیاه بکشم.
علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد.
گفتم:تو چی؟ گفت:من؟
گفتم:آره… اگه مشکل از من باشه… تو چی کار می کنی؟
برگشت…زل زد به چشام…گفت: تو به عشق من شک داری؟.
فرصت جواب ندادو گفت: من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم.
با لبخندی که رو صورتم نمایان شد
خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون هنوزم منو دوس داره.
گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه.
گفت:موافقم…فردا می ریم.
و رفتیم… نمی دونم چرا اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید.
اگه واقعا عیب از من بود چی؟.
سر خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم.
طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه.
هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم.
بهمون گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره.
یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید.
اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره هردومون دید.
با این حال به همدیگه اطمینان می دادیم که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیست.
بالاخره اون روز رسید.
علی مثل همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو می گرفتم.
دستام مثل بید می لرزید.
داخل ازمایشگاه شدم.
علی که اومد خسته بود.
اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟
منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه.
اما نمی دونم که تغییر چهره اش از ناراحتی بود.
یا از خوشحالی.
روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می شد.
تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود.
بهش گفتم:علی… تو چته؟ چرا این جوری می کنی…؟
اونم عقده شو خالی کرد گفت: من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟.
من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم.
دهنم خشک شده بود… چشام پراشک… گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو دوس داری.
گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی… پس چی شد؟
گفت:آره گفتم… اما اشتباه کردم… الان می بینم نمی تونم… نمی کشم.
نخواستم بحثو ادامه بدم… پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم.
اتاقو انتخاب کردم.
من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم… تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام طلاقت بدم.
یا زن بگیرم… نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم… بنابراین از فردا تو واسه خودت…منم واسه خودم.
دلم شکست… نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش کرده بودم.
حالا به همه چی پا زده.
دیگه طاقت نیاوردم
لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم.
برگه جواب ازمایش هنوز توی جیب مانتوام بود.
درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم.
احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون.
توی نامه نوشت بودم:
علی جان…سلام.
امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی.
چون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم.
می دونی که می تونم.
دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی شه جدا شم.
وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه.
باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضر بودم برگه رو همون جاپاره کنم.
اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه.
توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز!
همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه
همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم….
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم … تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه
غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
شما چیزی فهمیدید !!!!!!!من که نفهمیدم
این نامه رو فقط همسر غضنفر میفهمه چی نوشته شده
+
+
+
حال ترجمه از زبان همسرش
خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه….
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان…
+
+
+
تاریخچه:
در سال ۱۸۸۹ میلادی کتابی ار یک جهان
گرد منتشر شد که، از جمله روش شمردن را در میان قبیله ای از تورس شرح داده
است. اینها برای شمردن تنها از دو واژه استفاده می کردند: یک و دو. برای
عدد سه می گفتند «دو و یک » برای چهار «دو و دو»، برای پنج «دو و دو یک » و
برای شش «دو و دو و دو» ولی برای عددهای بزرگ تر از ۶، هر قدر بود، می
گفتند «خیلی ». گرچه این آگاهی مربوط به پایان سده ی نوزدهم است ولی می
تواند گواهی بر شیوه ی شمردن در آغاز شکل گیری مفهوم عدد در میان انسان های
نخستین باشد.
تعدادی از مشهورترین 7 های جهان عبارتند از:
هفت گناه كبیره:
هفت گناه كبیره گناهانی هستند
كه در زمان تاریخ بسیار قدیم رهبانیت مسیحی مشخص شده و در قرن ششم میلادی
توسط پاپ گرگوری اول یا گرگوری كبیر در یك دسته قرار گرفته اند. این گناهان
عبارتند از: تكبر، طمعكاری، شهوت در معنای تمایل بیش از حد یا نامشروع
جنسی، حسادت، شكم پرستی كه معمولا مستی نیز در آن منظور میشود و تنبلی. همف
گناه كبیره از موضوعات مورد علاقه در وعظ و خطابه ها، نمایشنامه های
اخلاقی و هنر اروپای قرون وسطی بوده است.
هفت كلمه آخر:
هفت كلمه آخر، به آخرین جمله حضرت عیسی بر صلیب اشاره دارد. این كلمات از این قرارند:
خدای من، چرا مرا به خود واگذاشتی؟
هفت علم انسانی ( علوم سبعه ):
طبقه بندی آزاد
موضوعاتی كه از قرن پنجم میلادی به بعد، دربرگیرنده برنامه آموزشی غرب در
قرون وسطا بود. به نظر میرسد كه نام "علوم انسانی" برگرفته از رساله
"سیاست" ارسطو باشد كه در آن از "شاخه هایی از دانش كه شایسته انسان آزاد
است" ، یعنی دانش اولیه ای كه برای یك شهروند با تحصیلات مناسب لازم است،
سخن گفته است. این علوم عبارتند از علوم سه گانه: دستور زبان ( ادبیات ) ،
علم بیان و دیالكتیك ( مباحثه و مكالمه ) و علوم چهارگانه كه پیشرفته تر
بوده و از این قرارند: حساب، هندسه، موسیقی و نجوم.
عجایب هفتگانه طبیعی:
كوه اورست در مرز نپال و چین، آبشار ویكتوریا در آفریقا، گرند كنیون
Grand Canyon
آمریكا، ساحل مرجان بزرگ استرالیا، سپیده دم شمالی قطب شمال، آتشفشان و پاریكوتین
Paricutin
در مكزیك و بندر ریو دوژانیرو برزیل.
هفت مرد فرزانه:
نامی كه در سنت یونانی به هفت
تن از سیاستمداران، قانونگذاران و فیلسوفان قرن 7 و 6 قبل از میلاد داده
شد. این فرزانگان عبارتند از: "سولون" قانونگذار یونانی، "تالس" فیلسوف اهل
میلتوس، "پیتاكوس" فرمانده نظامی اهل میتیلن، "كلئوبولوس" فیلسوف اهل
رودس، "شیلون اسپارتی" از ناظران شاه، "بیاس" فرزانه ترین هفت فرزانه، اهل
پری ین و"پریاندر" حاكم مستبد كورنتی.
هفت دریا:
شامل دریاهای قطب شمال و قطب جنوب، اقیانوس آرام شمالی و جنوبی، اقیانوس اطلس شمالی و جنوبی و اقیانوس هند.
هفت حس:
بر اساس تعلیمات باستانی، روح انسان یا
"بدن مقدس درون" او مركب از هفت خاصیت است كه هر یك تحت تاثیر یكی از
سیارات هفتگانه اند. "آتش" موجب زندگی، "خام" به وجود آورنده توانایی احساس
كردن، "آب" موجب قدرت بیان، "هوا" حس چشایی، "مه" موجد حس بینایی، "گلها"
به وجود آورنده حس شنوایی و " باد جنوب" به وجود آورنده حس بویایی.
هفتمین پسر از هفتمین پسر:
همانطور كه گفتیم
هفت جادویی ترین اعداد است و در معرفت قومی، هفتمین فرزند پسر از هفتمین
پسر یك خانواده با نیروهای قدرتمند جادویی و شفادهندگی متولد میشود. او
پیشگو است و از قدرت های عجیبی برخوردار است.
عجایب هفتگانه قرون وسطی:
آمفی تئاتر روم،
كاتاكومبهای (سرداب) اسكندریه مصر، دیوار بزرگ چین، استون هنج در ویلتشایر
انگلستان، برج كج پیزا، برج چینی (از جنس چینی) نانكینگ، مسجد ایاصوفیه در
استانبول.
هفت و…
نزد بسیاری از اقوام عهد باستان «هفت»
عدد ویژه ای بود. در فلسفه و نجوم مصریان و بابلی ها، عدد هفت به عنوان
مجموع هر دو زندگی، سه و چهار، جایگاه ویژه ای داشت.(پدر و مادر و فرزند؛
یعنی سه انسان، پایه و اساس زندگی هستند و عدد چهار مجموع چهار جهت آسمان و
باد است.)
برای فیلسوف و ریاضیدان یونانی«فیثاغورث» نیز عدد هفت، مفهموم ویژه ی خود را داشت که از مجموع دو عدد سه و چهار تشکیل می شود: مثلث و مربع نزد ریاضیدانان عهد باستان اشکال هندسی کامل محسوب می شدند، از این رو عدد هفت به عنوان مجموع سه و چهار برای آن ها عدد مقدسی بود. علاوه بر این در یونان هر هفت سیاره را خدایی میدانستند : سلن، هیلیوس،آرس،هرمس، زئوس، آفرودیت و کرونوس.
به این ترتیب بود که از دوران باستان هفتگانه های بیشماری تشکیل شدند: یونانیان باستان همه ساله هفت تن از بهترین هنرپیشگان نقش های سنگین و غمناک و نقش های طنز و کمدی را انتخاب میکردند. آن ها مانند رومی های باستان به هفت هنر احترام میگذاشتند. روم بر روی هفت تپه بنا شده بود. در تعلیمات کلیسای کاتولیک هفت گناه کبیره(غرور، آزمندی، بی عفتی، حسد، افراط، خشم و کاهلی) و هفت پیمان مقدس(غسل تعمید، تسلیم و تصدیق، تقدیس و بلوغ، ازدواج، استغفار و توبه، غسل قبل از مرگ با روغن مقدس، در آمدن به لباس روحانیون مسیحی) وجود دارد.
برای پیروان محمد(ص) آخرین مکان عروج، آسمان هفتم محسوب می شود. در بیست و هفتم ژوئن هر سال، روز «هفت انسان خوابیده » مسیحیان یاد آن هفت برادری را که در سال ۲۵۱ بعد از میلاد، برای عقیده و ایمان خود، زنده زنده لای دیوار نهاده شده و شهید شدند، گرامی می دارند؛ مردم عامه می گویند که اگر در این روز باران ببارد، به مدت هفت هفته بعد از آن هوا بد خواهد بود، آن گاه انسان باید هفت وسیله ی مورد نیازش را بسته بندی کند و با چکمه های هفت فرسخی خود به آن دورها سفر کند.
صور فلکی خوشه ی پروین یا ثریا به عنوان «هفت ستاره» معروف است، در حالی که حتی با چشم های غیر مسلح میتوان در این صورت فلکی تا یازده ستاره را دید. عرفای بزرگ عشق و وصال را در هفت مرحله و هفت وادی نشان داده اند و فاصله ی بین هستی و تباهی را پنچ مرحله دانسته اند.
در افسانه ها نیز با هفت سحر آمیز برخورد می کنیم: هفت هری پاتر (قسمت هفتم)،سوار ریش آبی هفت همسر داشت، سفید برفی با هفت کوتوله پشت هفت کوه زندگی می گرد و افسانه ی اژدهای هفت سر…
علاوه بر این می توان به هفت پلکان مقبره کورش بزگ،هقت اقلیم، هفت اورنگ، هفت دفتر شاهنامه، هفت پیکر، هفت هیکل، هفت گناه کبیره، هفت خان رستم، هفت الوان، هفت گنج، هفت رکن نماز،هفت تحلیل و هفت طواف (در اعمال حج)، هفت قبله(مکه، مدینه،نجف،کربلا،کاظمین،سا مرا،مشهد) و… اشاره کرد و به این ترتیب بود که تعداد بیشماری هفتگانه در دنیا بوجود آمد و به عدد هفت تقدس خاصی بخشید